حسرت همیشگی









حرف های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی:

                       وقت رفتن است

باز همان حکایت همیشگی!

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی!!

ناگهان

                  چقدر زود

                                              دیر می شود!!




                                      
شعر از: قیصر امین پور                                        

نظرات 26 + ارسال نظر
مهتاب شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.moonlightlady.blogsky.com

قیصر امین پور استاد ادبیاتمون بود... اونوقتا قدرشو نمی دونستم. ولی حالا عراشو خیلی دوست دارم.... همیشه توی محوطه دانشگاه یه به سیگارش پک میزد و انگار روی ابرا راه می رفت!

باران س شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:30 ب.ظ http://ghoorbagheyesabz.blogsky.com

همیشه همه ی ثانیه های کوتاه و دوست داشتنی انقدر زود میگذره........هرچی فکر می کنم می بینم خاطرات خوبم همه کوتاه و مبهم و کمند.........همیشه گذشته٬زود....زود....زود وقت رفتن شده
.......................................
پارسای عزیزم تو خیلی خوش بینی٬شایدم قلب پاکت باعث شده اینطور فکر کنی......ولی بارها تجربه به من یاد داده که هیچ وقت اونجور که من یاد تکه های کنده ی شده قلبم بودم دیگران نبودن......اون رفته....خاطراتش برام مونده....شاید یه معجزه باعث بشه دوباره ببینمش٬........اما میدونم که مدت ها قبل منو فراموش کرده

دیونه شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:52 ب.ظ http://divoonee.blogsky.com

لحظه شکستن من ...
لحظه تلخ جدایست...
لحظه ها زود میگذرند و زود دیر میشه ...
ولی بعد از گذشتن اون لحظهای خوب و به یا دموندنی
یه دنیا غم میمونه که با هیچ گذر زمانی نمیشه اونا رو فراموش کرد و ازشون دل کند...
غم میمونه و زمان میگذره...
پس باید به یاد داشته باشیم که هیچ وقت کاری نکنیم که بعد بگیم چه زود دیر شد...
الان من میفهمم که چقدر برام زود دیر شد...ولی چه فایده زمان گذشته و من باید به آینده خوش بین باشم ... البته با یه دنیا غم... که با گذر میلیاردها سال نمیتونم فراموش کنم...
..::@::..

سارا یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام
پارسا... چیزی که نقیضش خودش بشه زیاده... چیزی که تا می آی بذاریش کنار بیشتر از پیش بهش گرفتار می شی... می خوای اسم ببرم؟... تو بگیر چیزی مثل خود محوری... خود مرکزی... که تا می آی خود محوری و عشق به خویشتن رو بذاری کنار سوال پیش می آد که:
-چرا می خوای اینکار رو بکنی... ؟
-چون خیلی چیز بدیه...
-خوب چرا چون چیز بدیه داری می ذاریش کنار؟
-چون دلم نمی خواد خصوصیات بد رو در خودم داشته باشم
-چرا؟
-چون خودم رو خیلی دوست دارم !
می بینی... بعضی چیزها هستند که سر و تهشون به خودشون می رسه... و از این حلقه هیچ راهی نمی تونی به خارج باز کنی... این دور زدن نیست... ولی شاید به همون اجتماع نقیضین که گفتی منتهی بشه... بگردی هوارتا از این نمونه ها پیدا می کنی... راهنمایی می کنم: برای صرفه جویی در وقت بگرد دنبال چیزی که نقیضش خودش نشه !
...
ای داد !‌ من فکر کنم دوباره قرصهام رو نشسته خوردم !!! دیگه دارم خیلی خارج می زنم !
...
راستی مرسی از شعرت... خیلی زیبا بود... ... ...می بینی... انقدر در فلسفه خودم و عطش خوروندن این فلسفه به تو فرو رفته بودم که داشت یادم می رفت بگم چقدر شعرت به دلم نشست... گاهی چقدر برای خودم متاسف می شم... از سر همون نقیض آشنا !
شاد باشی...

رمیلیا یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:32 ب.ظ http://arxanet.blogsky.com

از اینکه سری به وبلاگ من زدی ممنون از وبلاگ من می تونستی کد لینک را کپی کنی به هر حال یک مطلب در باره برایت می نویسم

[ بدون نام ] یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:03 ب.ظ

پارسای گرامی سلام

خیلی زیبا بود.
من این شعر را کامل نخوانده بودم.
راستی !‌ خودم هم دوست داشتم که به اینجا سر بزنم.
و خیلی هم خوشحالم که آمدم.
شعر زیبایی است.
تصویر زیبایی را هم برایش برگزیده ای.

پایدار باشی
عطر خاکستری هوا

مهتاب یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:10 ب.ظ http://hanooznafasmikesham.blogsky.com

سلام
چرا آدم همیشه باید موقعی که حرف بزنه سکوت اختیار کنه
و
بعدش بگه
چرا؟!!!!!!!!!!!!!!
چرا حرف دلم رو نزدم
چرا ؟!!!!!!!!!!!!!
چرا دیر شد
و فقط حسرت می مونه

باران دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:18 ق.ظ http://harfeaval.blogsky.com

زیبائی تو حرف ندارد باید سکوت کرد
چند خط سکوت به احترام وبلاگ و متن هائی زیباش
.......................................
............................
...
به امین بگو برای من دعا کنه
باران

خودم دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:11 ق.ظ http://karamel.blogsky.com

ای جوان به جای اینکه به امین حسودیت بشه خودت بلند میشدی میرفتی تا بقیه بهت حسودیشون بشه

یحیی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 07:10 ق.ظ http://roze-sahra.blogsky.com

سلام پــــارسا عزیزم
متن خیلی زیبا بود.....لذت بردم از خواندنش
عکس خیلی زیبایی رو انتخاب کردی......
ارزوی موفقیت برای شما دارم.......
به من هم سر بزن خوشحال میشم ..... تا بعد

سید محمود(h2o) دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:07 ق.ظ http://topphoto.blogsky.com

دوست من سلام - شعر فوق العاده بود -واقعا چقدر زود دیر میشه -شاد موفق و وپیروز

مسافر دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:35 ق.ظ http://www.jademarefat.blogsky.com

سلام استاد :)
من فکر میکنم گاهی این رفتن ها نیازه
هر رفتنی می تونه شروع تازه ایی رو برات بیاره ..
قبول دارم بعضی از این رفتن ها هم متناسب با محاسبات ما نیست ٬ و بخاطر اینه که ما از زمان عقب ماندیم
موفق باشید

الهه دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:09 ب.ظ http://www.scarlet.blogsky.com/

سلام آقا پارسا:
مرسی بخاطر تبریکت.
و شعر زیبایی که انتخاب کردی.
امیدوارم شما هم خوشبخت بشی.

علی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:08 ب.ظ http://jahromboy.blogsky.com

سلام ببخشید که دیر به دیر بهتون سر میزنم امیدوارم از من ناراحت نشده باشین امیذ وارم همیشه موفق باشین

عاشق شیدا دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:25 ب.ظ http://www.asheghesheyda.co.sr

سلام. خیلی زیبا بود. موفق باشی. من بای.

یاس دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:01 ب.ظ http://gooshmahi.blogsky.com

چه شعر قشنگی..یک جورایی وصف حال من هست..
وقتی در کنار عشق هستی..لحظه ها چه زود میگذره..ولی انتظار خیلی دیر می گذره..

موفق باشی..
یاس..

!! تلخ سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:06 ق.ظ


این شعر رو خیلی دوست ارم حرف دلمو گفته ها;)

الناز سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:46 ق.ظ http://mesleelnaz.blogsly.com

سلام پارسااااااااااااااااااااا
اول از همه بگم دلم این قدر برای وبلاگت تنگ شده بود اخه از ۱۰ شهریور من ان نمیتونستم بشم ببین چی کشیدم تا این لحظه
شعر قشنگی بود انگار داره من رو میگه که یک دفعه چه قدر دیر میشه!!!!!‌
شاید هم من چه قدر دیر میکنم نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
موفق باشی عزیزم الناز

سارا سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:16 ب.ظ

شما لطف دارین... :) پس گردنیتون خیلی آموزنده بود!!! یادم می مونه !
من دارالمجانین روی پنجاه تومنی می رم... اون نسخه اش که توی امیر آباده!!! بیابید پرتغال را !
همیشه شاد باشی

پرستو جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:03 ق.ظ http://naghmeh-parastoo.blogsky.com

خیلی جالب بود. واقعاْ لذت بردم!موفق باشید.

دیونه شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:54 ق.ظ http://divoonee.blogsky.com

سلام...
به من دردهایی گشیده ام که مپرس...
آقا پارسا ..شما که جفت آقا امالم رضا هستین... شما که وقتی دلتون میگیره یه جا رو دارین که برین اونجا و خلوت کنید...
میشه برا منم دعا کنید...
خواهشن...
از آقا بخواین که حاجت منو بده...
که الان فقط یه چیز از خدا وآقا میخوامم..اینه که حاجتم رو براورده کنه...تنها این روزا یه آرزو فقط دارم.. که اگه براورده بشه ...من به یکی از بزرگ ترین حاجتام رسیدم...
خواهش میکنم برا منم دعا کنید... شما اون جا نزدیک هستین ...میدونین که دعا همسایه یه چیز دیگس...
یا علی...

ایدا شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:48 ب.ظ http://ayda007.blogsky.com

سلام پارسا
شرمنده از اینکه بهت سر نزدم
راستش یه خورده افسرده شدم حال و حوصله هیچی رو ندارم مطالبتو کامل خوندم مثل همیشه زیبا و دلنشین بودن
یا علی ......... حق نگهدارت
دوستدار همیشگیت ایدا

الناز یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:50 ب.ظ http://mesleelnaz.blogsky.com

سلام
کجایی ؟
چرا اپ نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بای!!!!!!!

عاطفه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:46 ب.ظ http://www.friends.blogfa.com

سلام
واقعا همیشه همینطوره. اینقدر زود دیر میشه که نمی تونم حتی گذرشو احساس کنم.(زمانو میگم)

یه دوست دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:24 ب.ظ

انتخابهات قشنگه شعرها ت باحالن و خودت پرانرژی درود به تو دوست دارم همینطوری ادامه بدی

یه دوست

مسافر سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:54 ق.ظ http://jademarefat.blogsky.com

سلام به من سر بزنید
اپ کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد