خسته ام

 

خیلی خسته ام، خسته تر از همیشه. از شنبه کلاسای ترم جدید شروع می شه و من هیچ انرژی و یا انگیزه ای برای تدریس ندارم. کاش می شد تلفن بزنم بگم این ترم نمی تونم بیام. کاش به همین راحتی بود .کاش می شد از همه حصارها به راحتی عبور کرد، کاش می شد محدودیت ها را نادیده گرفت. کاش می شد ... . تازه قلبم هم درد می کنه... یاد این حکایت می افتم که : جوانی را بردند در نزد طبیب تا مشکل قلبش را درمان کند. طبیب بعد معاینه دقیق نگاهی کرد و گفت: این قلب ... دو باره معاینه کرد و گفت: بله، این قلب مشکلی ندارد فقط چند صباحی است که عاشق شده است.

 

نظرات 22 + ارسال نظر
یک من... جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:55 ق.ظ

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند
ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
...
....
......
اصولا عشق انرری میده....
درسته؟
زمانی که دست زندگی سنگین وشب بی ترانه است هنگام عشق
و اعتماد است و دست زندگی چه سبک می شود و چه پرترانه آنگاه که...
آنگاه همه چیز سبک تر می شود.
........
...
...
" گوش سپردن به صدای دل،آهسته آهسته تورا شفاف می کند
هیچ گاه صدای دلت را خاموش مکن،نگران عاقبتش نباش..."
...
......وقتی دلتنگ شدی بیاد بیار کسی رو که دوستش داری
.......
.........
اینا همه دست به دست هم میدن تا کلاساس ترم جدیدو با اشتیاق و انرزی شروع کنی...
...
.......شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گناه حدیث ما بود دراز
.........
.........
...............
در پناه حق..
راستی خوشحالم خیلی از این دست نوشته و به عبارتی دل نوشته...
خیلی حس خوبیه...


[ بدون نام ] جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ق.ظ

ما که این همه برای عشق
آه و ناله ی دروغ می کنیم



راستی چرا
در رثای بی شمار عاشقان
-که بی دریغ-
خون خویش را نثار عشق می کنند



از نثار یک دریغ هم
دریغ می کنیم؟



............................
...............................
از تمام راز و رمز های عشق
جز همین سه حرف
جز همین سه حرف ساده میان تهی
چیز دیگری سرم نمی شود
من سرم نمی شود
ولی...
راستی
دلم
که می شود!

........
.............
اینم چند جمله از مرحوم امین پور
خیلی زیبا گفته....
....
راستی یه چیزی :
آقا تبریک عرض می کنم....{چشمک}
...
....
تا بعد....
{لبخند}
بازم می گم
در پناه حق
خیلی وقتا که حس میکنی از دست خودت کاری بر نمیاد
هنگ می کنی
یا ...
خودتو بسپر دست خدا
مطمئن باش هواتو داره...
...
منم دعا کن...

مثل الناز جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:19 ب.ظ

خدای من
تو هم عاشق شدی؟؟.. حالا این دختر خوشبخت کیه؟؟؟
خیلی کنجکاوم

الناز جان
واقعا فکر می کنی عشق اینقدر گیجه که همین جوری سرش رو بندازه پایین و توی دل هر کس و ناکسی مثل من جای بگیره!!؟
کاشکی لیاقتش رو داشتم
کاشکی شجاعتش رو داشتم
کاشکی...

[ بدون نام ] جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:02 ب.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com

سلام
توی فیلم بیداری وقتی سارا به ترنگ میگه تو فقط تا 7 سال میتونی بچه ات رو نگه داری و بعدش مجبوری بدی به ما.این یعنی حضانت نه از باب ولایت.
این اولین باری نیست که ای مساله اینطوری مطرح میشه. چند سال پیش یه فیلم سینمایی فمینیستی ساخته بودند که موضوع فیلم همین اشتباه بود. اسمشم یادم نیست.
واسه همین میگم انگاری عمدیه

از لطفتون ممنون.

خدا انشالله دوای درد قلبتون رو برسونه
آمین

یا حق

اگه بنا به گفته شما سارا به ترنگ گفته : تو فقط تا 7 سال میتونی بچه ات رو نگه داری و بعدش مجبوری بدی به ما.
این مطلب، از نظر حقوقی ایرادی نداره. حضانت طفل چه دختر چه پسر تا هفت سالگی با مادره و بعدش این حق اولویت از مادر سلب می شه و به پدر منتقل می شه و اگر طفل فاقد پدر باشه تا سال ۸۲ بنابر قول مشهور فقها و ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی به جد پدری منتقل می شده و بعدش به وصی و ... .
در سال ۸۲ بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت هم بعد از اتمام هفت سال ، حضانت طفل به پدر منتقل می شود. الان هم دادگاه بدشون نمی اد اگه طفل فاقد پدر باشد، حکم به نفع جد پدری بدهند.
خدمتون عرض کردم که من این سریال را ندیدم ولی با توجه به نقل قولی که شما از سارا کردید، حرف سارا هرچند یه کمی اغراق امیز به نظر می رسه ولی از لحاظ حقوقی قابل دفاعه. حداقل معلومات من اینو می گه.

[ بدون نام ] شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:34 ق.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com

سلام
نکنه هم رشته مایین شما؟
من تحقیقی داشتم رو بحث فقهی حضانت از منابع اصلی فقها.
همین جا اشتباهه
وقتی پدر طفل بمیره هیچ کس حتی بعد از ۷ سالگی برای حضانت بر مادر اولویت نداره
حتی در صورت عدم وجود مادر تو اولویت جد پدری بر سایر اقوام اختلافه.
ابته من رویه دادگاه ها رو نمی دونم تا قبل ۸۲ چی بوده. اما از لحاظ فقهی مطمئنم.
گرفتن حضانت از مادر بعد ۷ سال فقط در صورت وجود پدره

ممنون از توجهتون
یا حق

سارا شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:57 ب.ظ http://ghasedak

و شهر هفتم عشق..

خلوت ترین مکان جهان بود :)

ای بابا استاد شما انرژی نداشته باشی ما داشته باشیم ؟
به جمع پنچرهای ابدی خوش اومدی
به امید خلوت تریت مکان جهان

ایشالله مامان زودتر سلامتی شون رو به دست بیارن .
خدا حافظت

الف سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:08 ب.ظ http://aakharinaarezoo.persianblog.ir

می‌خواستم بگم «یعنی عاشق شدین؟!» که دیدم تو کامنت‌های قبلی جوابش رو دادین!

راستی فهمیدین تو کامنت‌های پست قبل‌تون چه اشتباهی کرده بودم٬ نه؟!

... شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ق.ظ

شبی از شبها مردی خواب عجیبی دید
اودید که در عالم رویا پا به پای خداوند روی ماسه های ساحل قدم می زندو در همان حال در آسمان بالای سرش خاطرات دوران زندگی اش به صورت فیلمی در حال نمایش است
او که محو تماشای زندگی اش بود ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شنها دیده می شود وآن هم وقتهایی است که که او دوران پررنج و درد زندگی اش را
طی می کرده است.بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش راه می رفت رو کرد و گفت:پروردگارا تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آورد و تورا دوست بدارد در تمام مسیر زندگی کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد.پس چرا در مشکل ترین لحظات زنگی ام فقط جای پای یک نفر وجود دارد.چرا مرا در لحظاتی که به تو نیاز داشتم تنها گذاشتی ؟
خداوند لبخندی زد و گفت:بنده ی عزیزم من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشته ام.زمانهایی که تو در رنج و سختی بودی من تورا روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی...
یادت باشد که زندگی بدون روزهای بد نمی شود،بدون روزهای اشک و خشم و دردو غم،اما روزهای بد همچون برگهای پاییزی شتابان فرو می ریزند،و در زیر پاهای تو اگر بخواهی استخوان می شکنند،و درخت استوار و مقاوم بر جای می ماند
برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت
و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت سهمی از یاد نرفتنی دارند.

انشالله که همه چی به خوبی و به دلخواه حل و فصل بشه
تو یکی از کامنتها خوندم که مثل اینکه مادرتون کسالت دارن
آرزوی بهبودی هر چه سریعتر دارم..
............
...................

fariba یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:22 ب.ظ http://ghatreash.persianblog.ir

گاهی نمی توان جلوی جریان رودخانه زندگی را گرفت

کمیسر جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:23 ق.ظ http://Royalman.mihanblog.com

سلام. من همون ناپلئون شهر گناه هستم. دوست دارم وبلاگ شخصی خودم رو که اتفاقا یه داستان کوتاه داشتمو بخونید. نه همشو. آخرینشو. ممنون میشم. در ضمن تو بعضی پستهام در مورد خستگی و تپق زنان ذهن، هم صحبت کردم.

سارا جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ

می گم استاد خوب شد حال و هوای کلاس و دانشگاه رو نداشتی .. رفتی حا جی حاجی مکه ... اگر حال و روز این کارا رو داشتی تا کی غیبت می زد
برات آرزوی بهترین ها رو دارم

مثلث برمودا سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:26 ب.ظ http://mysweetdays.blogfa.com

سلام استاد

دیگه نیستین یا دیگه ما رو تحویل نمیگیرین؟

انشالا همیشه موفق وشاد باشید

تا بعد

ناپلئون جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 ب.ظ http://sin-city.blogsky.com

نه. انگار واقعا خسته ای دکتر پارسا. چه اسم دهن پر کنی... دکتر پارسا. شما که نمی تونی بری با شاگردات بشینی حرف بزنی تو یه محیط گرم و دوست داشتنی، از من سرباز ارتس این مملکت چه انتظاری هست تو اون سوله ی به اصطلاح آسایشگاه. اونقدر سیاه و زشته که گاهی گور از اون زیباتر و روشن تر نشون می ده. حالا فکر کن تو اون مکان بعد از مدتی بخوای به کسی که دوسش داری زنگ بزنی. با کلی کلک و افاده از اونجا می زنی بیرون. برای یه ساعت. بعد کلی تلاش آنتن میده و شمارشو میگیری. ور میداره و تا صداتو می شنوه میگه: " خوابم. خدافظ. " جالبه نه؟؟

[ بدون نام ] شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ق.ظ

؟
؟؟
؟؟؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 ق.ظ

که چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

[ بدون نام ] یکشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:13 ق.ظ

سال نو مبارک

فاطمه پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ق.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com

سلام
شما هنوزم خیلی خسته این؟ بابا کوتا بیاین
وبلاگو چرا طلاقش دادین؟
سال نوتون مبارک
یا علی

الف پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ب.ظ http://aakharinaarezoo.persianblog.ir

خدای نکرده اتفاق بدی که نیافتاده... ؟؟؟

صبا سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ق.ظ

سلام استاد
خوب هستید؟
کجایید بابا؟بی خبر یهو میذارید و می رید؟

یه بار کامنت گذاشتم کلی نوشتم سیستم قطع شد
بار دوم دیگه زیاد نمی نویسم
بی خبر نذارید و سر بزنید..
امیدوارم که سال خوبیو شروع کرده باشین
و هر جا که هستید شادو موفق باشید


مثل الناز چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:18 ق.ظ

سلام
چرا اپ نمیکنی؟؟؟؟

صبا پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:00 ب.ظ http://WWW.SAHELEPARVAZ.BLOGSKY.COM

ای بابا
استاد صدای همه در اومده ها!!!!!!!!!!!!!۱
کوتاه بیاید ...........
اگه آپ نکنید مجبور می شم خودم آپتون کنم ها!!!!!!!!!!!!!
اما به قول بعضیا
فقط یه دست پاکه که می تونه ...{چشمک}
شوخی کردم ...
نکنه خبراییه؟!!!!!!!!!!!!!
اگه اینطوریه،خیلی بی معرفتید که می خوایید شیرینی دادنو بیچونید
آخه نه اینکه پست قبلیتون هم یه کم بو دار بود..{چشمک}
انشالله که از این خبرا بوده که تا این مدت فرصت نکردی آ پ کنید..
منتظریم{لبخند}


دختر منتخب جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:50 ب.ظ http://sin-city.blogsky.com

سلام من برگشتم..
سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد