پاییز

 

79021030.jpg

 

 

بچه که بودیم پاییز رو به خاطر شنیدن خرد شدن برگها دوست داشتیم

وقتی برگها رو می دیدیم با تمام وجود رو کمرشون می پریدیم

و وقتی که له می شد می خندیدیم

ولی حالا

هر برگی که زیر پای هر رهگذری خرد میشه

انگار ماییم که له می شیم

کاش می تونستیم بین برگها قدم بزنیم

بدون اینکه اونا له شن

یعنی میشه؟؟

(یادگاری۲)

نظرات 7 + ارسال نظر
مثل الناز شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:05 ب.ظ http://elnaz_g1986@yahoo.com

سلام
اول......من اول شدم..
من زودتر از همه کامنت گذاشتم
به نظر من نمیشه.....

صبا یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:11 ق.ظ

الناز خانوم میدونی چرا فکر می کنی نمیشه؟چون هیچ وقت نخواستیم به اینکه میشه هم فکر بکنیم...
من فکر می کنم میشه.....

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه ی من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
ویک دریچه
که از ان به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم

حمد دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:00 ق.ظ http://hamd88.blogfa.com

سلام...بشه یا نشه!!!چه فرقی داره!!زندگی ما چه ربطی به اینها داره؟ماها که همش به پول فکر می کنیم...ما ها که با پول عاشق میشیم...ماها که واسه پول درس می خونیم،کار می کنیم...زندگی می کنیم و پول معیار آیندمون هست...به حدی که پول باعث اختلاف کنیه شده!!اختلاف طبقه،نوع زندگی!!مرگ بر پول...(البته بدون پول زندگی سخته)

پارسا سه‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 ب.ظ

سلام. چه یادگاری قشنگی
صبا جان، من می دونم نمیشه یعنی همه مون می دونیم نمیشه. اصلا خدا می خواد که نشه. خدا می خواد که ما ادما روی این برگهای خشک شده که یه روزی خیلی سبز بودند قدم بزنیم و صداشو بشنویم تا یه چیزی یادمون نره، تا یه چیز خیلی مهمی رو از یاد نبریم، همون طور که خدا با بهارش می خواد همون چیزو به یاد ما بیندازه... من هنوزم صدای خرد شدنشون رو دوست دارم، هنوزم اگه کسی منو نبینه با تمام وجود رو کمرشون می پرم ولی وقتی له می شن، دیگه نمی خندم بلکه گریه می کنم...

صبا چهارشنبه 30 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.saheleparvaz.blogsky.com

سلام آقا پارسا.بسیار زیباست کامنتی که گذاشتید
ببخشید دیگه بدون اجازه آپتون کردم....
راستی ممنون بابت نظرتون راجع به مطالب وبلاگ خودم مخصوصا تصویر دختر خسته ی تنهای آروم ...
و اخر اینکه منم میلاد امام رضا رو تبریک می گم خوش به حالتون که نزدیکید...اگه رفتید حرم و چشمتون به گنبد طلاافتادو سر تعظیم واسه سلام پایین آوردید تورو خدا منم یاد کنید و بگید:السلام علیک یا ضامن آهو.........
التماس دعای حسابی..........حتما برید حرم به خاطر سفارش منم که شده....
(شوخی کردم)مهم دل آدماست چه اینجا چه خود مشهد ولی خداییش حرم باصفا میشه.ما ارادتمند آقاییم خودش می دونه عید که اونجا بودیم حسابی شرمندم کرد...

قاصدک بی خبر چهارشنبه 30 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:43 ب.ظ http://qa3dak.blogsky.com

پاییز رو حس نمی کنم!!!

سبا دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:06 ب.ظ

نمی شه بدون اینکه صدای ناله شون را بشنوی از روشو ن رد شد وقتی از روشوشن رو می شی ناله و فریاد می کنند دلم براشون خیلی می سوزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد